واکاوی مدیریت منابع آب روستای کلوسفروش
به قلم شیرین عزیزی دانش آموخته کارشناسی ارشد برنامه ریزی روستایی دانشگاه خوارزمی
مبتنی بر شرایط توپوگرافی روستای کلوسفروش،منابع آب روستا از "چشمه" تامین می شود. چشمه هایی که از جنگل های بالا دست روستا بر اثر بارش برف و باران تشکیل و در مسیر پر شیب این جنگل ها از دل سنگ و زمین می جوشند. به گفته ی مطلعین، از بالاترین نقطه ی جنگل های روستا تا پایین دست به تعداد پنج چشمه ی جوشان در حال حاضر در وضعیت فعال وجود دارد. طبق توافق محلیان ،از بین این پنج چشمه،آب دو چشمه(ییلاق چشمه،سل) از طریق لوله کشی در مخزنی در بالادست روستا ذخیره می شود که این آب توسط یکی از اهالی به صورت روزانه و بیشتر اوقات در وقت صبح به مدت محدودی(دو الی سه ساعت) برای استفاده ی روستاییان باز می شود. مصارف روستاییان از آب این مخزن هم در بخش شرب و خانگی و هم در بخش کشاورزی و مصرف دام می باشد. از بین چشمه های دیگر نیز یک چشمه با نام... از میان دره ای با همین نام می جوشد ودر طی مسیر جریان به رودخانه ای محلی با نام ... منتهی می شود. از آب این چشمه که به گفته ی متخصصان آزمایشگاهی یکی از با کیفیت ترین و سالم ترین آب را در بین روستاهای این منطقه برخوردار است، هم برای شرب، شستشوی البسه و...(به صورت غیر لوله کشی) و هم برای آبیاری اراضی باغی توسط اهالی روستا مصرف می شود. باقی چشمه ها نیز همان بالا دست در جنگل ، بلا استفاده در دل زمین فرو می روند.به دلیل اینکه نحوه ی بهره برداری از آب این چشمه ها و آب رسانی به مساکن و دیگر فضاهای روستا تماما توسط خود مردم روستا و بدون استفاده از روش های صحیح و بروز انجام می شود ، مسائلی را در روستا و برای روستاییان به وجود آورده است.سال هاست که روستاییان چه در فصل گرم و چه در فصل سرد با تنش آبی فراوان روبرو هستند. مضافا اینکه در سال های اخیر بر اثر تغییر اقلیم و کاهش میانگین بارش در منطقه این مساله شکل بحرانی تری به خود گرفته است و مردم را در تامین آب مصرفی با چالش بزرگتری روبرو کرده است.اینکه در فصل گرم و تابستان تنش آبی دارند منطقی است؛ چرا که طبیعتا حجم آب چشمه ها به دلیل کم شدن بارش در این فصل کاهش می یابد.اما تنش آبی در فصول سرد و پر بارش قابل قبول نبوده و بایستی ریشه ی این نابسامانی را در عدم مدیریت صحیح منابع آب و نحوه ی بهره برداری نادرست جستجو کرد. در گذشته برخی از اهالی روستا بر اساس مسئولیت اجتماعی خود ،تلاش نموده اند تا این مسئله که روستاییان به صورت روزمره با آن درگیر هستند را حل نمایند. اما متاسفانه به دلیل همکاری نکردن همه ی اهالی روستا با یکدیگر، هر کدام به نحوی از تلاش خود دست کشیده اند .در سال های گذشته نیز با پیگیری های برخی از روستاییان در اصلاح نحوه ی لوله کشی آب مخزن تلاش هایی صورت گرفت و تصمیماتی نیز براي حل اساسی این مساله اتخاذ شد ، اما نهایتا به دلیل ضعف در مشارکت اهالی روستا ، طرح و تصمیم مورد نظر پیگیری و اجرا نشد و این مسئله همچنان به قوت خود باقی است . اینکه چرا روستاییان برای حل این مساله و تامین اساسی ترین، ضروری ترین و مهمترین نیاز خود با یکدیگر همکاری ندارند دلایل بسیاری وجود دارد که بایستی بررسی و تحقیقی علمی در این زمینه صورت پذیرد. اما اینکه چگونه بایستی این مساله به صورت درست سامان داده شود، مسلما راهکار نهایی بسیاری از مردم روستا "مدیریت توسط شرکت آب و فاضلاب " می باشد و بر این باورند که اگر اداره آب ، بهره برداری از منابع آب رو ستا و ارائه ی خدمات شبکه گذاری و آب رسانی را بر عهده گیرد، خیلی از این نزاع ها و اختلافات حل و فصل شده و نهایتا روستاییان دیگر تنش آبی نخواهند داشت. رفتن به سمت این راهکار شاید اجتناب ناپذیر باشد. اما در همین جا چند سوال در پیش روی روستاییان است.
اول :آیا روستای کلوسفروش، بدون برخورداری از نهاد های مدیریتی مانند دهیاری و شورا می تواند اعتبار لازم و کافی برای طرح شبکه گذاری و بهره برداری از منابع آب را جذب نماید ؟ اگر خیر این اعتبارات از کجا بایستی تامین شود؟
دوم :آیا بعد از تحویل آب روستا به اداره ی آب، روستاییان در ادامه ی راه و پس از اجرای طرح در مرحله ی حفظ و نگهداری و همچنین مصرف صحیح و بهینه ی آب با شرکت مذکور همکاری لازم وموثر خواهند داشت؟
سوم:آیا روستاییان به ضوابط،قوانین،آئین نامه ها و بخشنامه های دست و پا گیر و محدود کننده ی اداره آب آگاهی لازم را دارند و به این موضوع واقفند که اگر پای سازمانی دولتی در روستایی باز شود دیگر اختیاری در نحوه ی بهره برداری از همه ی منابع آب ندارند و دخالت دولت را می توانند تحمل کنند؟
و سوال آخر: آیا می دانند که پس از در دست گرفتن منابع آب روستا توسط شرکت آب و فاضلاب چه تعرفه هایی به خصوص در بخش آب بهای مصرفی هم در بخش خانگی و یا دیگر بخش ها در انتظارشان است؟و یا آیا می دانند که بخشنامه های مربوط به الگوی مصرف چه قدر دست و پاگیر و آزار دهنده است ؟ آن هم پس از عمری مصرف بدون محدودیت،بدون هزینه، و ...
●آیا راهکار اساسی در حل بحران آب در خواست از شرکت آب و فاضلاب برای مدیریت است؟
●آیا راهکار همکاری و تعاون و همدلی روستاییان نتیجه ی مطلوب تر و کم هزینه تری به دنبال نخواهد داشت؟!
ضرورت ها و الزامات دستیابی به مسکن پایدار روستایی
به قلم زهره صادقی،دانشجوی دکتری جغرافیا و برنامه ریزی روستایی دانشگاه خوارزمی تهران
مسکن روستایی هویت بخش کالبد روستا و تبیین کننده بسیاری از ویژگی های تاریخی، فرهنگی و معماری آن است. از دهه 1970 به دنبال افزایش قابلیت تحرک روستاییان و دسترسی آسان به خطوط ارتباطی و وسایل نقلیه عمومی و نیز گسترش تسهیلات و خدمات شهری در نواحی روستایی ساخت مسکن به سوی معماری شهری رواج یافته است و این فرصتی برای مالکان اراضی زراعی بود تا زمین های خود را در قالب قطعات با کاربری مسکونی به فروش برسانند.
این شرایط با افزایش تقاضا برای ساخت مسکن و کاهش قیمت محصولات کشاورزی به ویژه در دهه 90 تشدید شد. در این ساله ها ظهور الگوی جدید از توسعه مسکن در امتداد راه های روستایی که اغلب به عنوان توسعه نواری از آن یاد می شد، شکل گرفته است. همچنین سیاست دولت در این سالها با انعطاف پذیری زیاد، حمایت کامل از ساخت مسکن در نواحی روستایی به سه دلیل عمده و اساسی بوده است:
متاسفانه مساله مهمی که در این سالها بدان توجه جدی نشد، تفاوت اساسی میان ساخت مسکن در گذشته به شکل سنتی و ساخت مساکن جدید با تواناییهای فنی بالا در سالهای اخیر است که منجر به تغییرات گسترده با اثرات و پیامدهای محیطی در نواحی روستایی شده است. این مساله به بروز تفاوت های اساسی میان چشم اندازهای روستایی در گذشته و نظام های ارزشی با چشم اندازهای امروزی شده است.
سیاست های اخیر مسکن روستایی با تبعیت از سیاست های توسعه فضایی اتحادیه اروپایی با تمرکز بر توسعه متوازن و پایدار فضایی و در بستر آمایش سرزمین مورد توجه قرار گرفته است. بر این مبنا و بر اساس بعد توسعه فضایی 50 کشور عضو اتحادیه اروپایی توسعه چند قطبی و چند مرکزی، توسعه حمل و نقل ارتباطات روستایی در جهت برابری دسترسی ها و نیز توسعه و حفظ میراث طبیعی و فرهنگی مورد نظر بوده است.
مشکل مسکن موضوعی است که امروزه همه کشور ها را به نوعی متناسب با شرایطشان، گرفتار ساخته است. امروزه مبحث مسکن پایدار جزئی از مباحث استراتژیکی اجتماعات پایدار است. مسکن پایدار روستایی را می توان یکی از شاخص های مهم در توسعه روستایی محسوب نمود، اهمیت مسکن در نواحی روستایی ناشی از پاسخگویی آن به نیازهای اصلی زیستی و اقتصادی جامعه روستایی است، پایداری مسکن ضمن ارتقای تامین نیازهای روستائیان باعث تسهیل فرایند توسعه پایدار می شود.
مسکن مناسب ضمن تامین نیازهای فردی و اجتماعی، باعث بهبود کیفیت زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی می شود و در واقع مفهومی فراتر از سرپناه دارد. امروزه پایداری به یک موضوع مهم تبدیل شده است و در حقیقت مفهومی است که رابطه با یکپارچگی محیطی دارد. بینش مربوط به پایدار زیست محیطی را می توان برای مسکن جامعه های کم درآمد بکار برد. متاسفانه، مسکن ارزان قیمت برای میلیون ها نفر از افراد کم در آمد، به دلیل درآمد محدود آنها و به دلیل سیاست های مسکن ملی و محلی که به خانوارهای کم در امد جامعه نمی رسد، دور از دسترس است. خانه های پایدار واقعا آنهای هستند که فراگیر می باشند. در حقیقت خانه ای که مقرون به صرفه برای همه باشد. بنابراین پرداختن به موضوع مقرون به صرفه شرط لازم برای تبدیل به مسکن پایدار است. مسکن پایدار را می توان یکی از شاخص های مهم توسعه و پیشرفت دانست. بنابراین شناسایی ویژگی ها و روش های تامین مسکن پایدار حائز اهمیت است. مسکن پایدار یکی از نیازهای اساسی است که به لحاظ توسعه و تغییر در سطح زندگی روستاها جنبه های متفاوتی را در بافت های ساخت و ساز قدیم و جدید به نمایش می گذارد. در میان مولفه های ساختاری روستا، مسکن پایدار یکی از مهمترین و بخشی از هویت کلی روستا است.
پایداری از کلمه لاتین Sustainer به معنای حمایت و نگهداری گرفته شده است. در این زمینه، اصطلاح " پایداری "می تواند به معنای تحمل، حمایت، حفظ و حمایت از یک وضعیت مطلوب یا بر عکس، اجتناب از یک وضعیت نامطلوب باشد.
تنها مسکن یکی از مهمترین نیازهای اساسی انسان است و بر همه نیازها غالب است، نقش اساسی در توسعه پایدار ایفا می کند، زیرا ساخت و سازهایی با کارکردهای متفاوت 45 درصد انرژی جهان را به خود اختصاص می دهند. مفهوم پایداری مسکن به سازگاری خانه های ساخته شده با محیط اشاره دارد، بر این اساس پایداری در ساخت خانه باید با کاهش اثرات مخرب بر محیط زیست همراه باشد.
یکی از مهمترین موضوعاتی که توجه بسیاری را به خود جلب کرده است مسکن و توسعه پایدار آن در کنار توسعه انسانی است. نکته مهمی که در اسناد دومین کنفرانس سازمان ملل متحد در مورد سکونتگاه های انسانی مورد توجه قرار گرفته است، اهمیت سکونتگاه پایدار و تامین مسکن مناسب برای افراد در حال توسعه است. بنابراین مسکن روستایی را می توان یکی از شاخص های مهم توسعه روستایی دانست از این رو شناخت ویژگی های مسکن روستایی و نحوه تامین آن اهمیت بیشتری پیدا می کند.
با توجه به تحولات رخ داده در جوامع روستایی در سال های اخیر، پرداختن به مسکن در توسعه پایدار روستایی به گونه ای که تمام ویژگی های یک معماری کامل پوشش داده شود اهمیت بیشتری پیدا می کند. UN-Habitat 201منبع: UN-Habitat 2012, p.
با توجه به این مساله این نکته اهمیت زیادی دارد که هیچ راه حلی یا رویکرد کلی نمی تواند بحران مسکن را به روشی پایدار حل کند. سیاست های مسکن باید حداکثر انعطاف و تنوع را داشته باشند. در حقیقت با ایجاد تنوع در مسکن، احتمال دستیابی به پایداری مسکن و دوام آن بیشتر خواهد شد. برای به دست آوردن مسکن پایدار باید به دنبال راه حل های خلاقانه بود. مسکن پایدار را می توان یک رویکردی چند بعدی شامل جنبه های فرهنگی– اقتصادی، اجتماعی، جنبه های محیطی و نهادی تعامل انسانی دانست.
مسکن پایدار مسکن هایی هستند که به صورت زیر طراحی، ساخته و مدیریت می شوند:
موقعیت مناسب از نظر شغل، مغازه، بهداشت و سلامت، مراقبت از کودک، آموزش و سایر خدمات؛
گردشگری کشاورزی، خون تازه در رگ های مناطق روستایی
به قلم هاجرمزیدی- دکتری جغرافیا و برنامه ریزی روستایی دانشگاه شهید بهشتی- محقق و پژوهشگر
گردشگری کشاورزی مفهومی نسبتا جدید است که چند سالی است پا به ادبیات گردشگری گذاشته است. به طوریکه در بسیاری از کشورهای توسعهیافته به یک منبع درآمد پایدار برای کشاورزان تبدیل شده است. واین درحالی است که امروزه گردشگری کشاورزی یکی از سریعترین روندهای رشد را در صنعت سفرو گردشگری دارد. این نوع گردشگری ترکیبی از کشاورزی، ارائه خدمات و تولیداتی با تجربه بیهمتای گردشگری در مناطق کشاورزی را شامل میشود. گردشگری کشاورزی در سراسر اروپا و بسیاری از کشورهای دیگر با اصطلاح «آگریتوریسم» شناخته شده است. به طور کلی گردشگری کشاورزی یا اگریتوریسم، کسب و کار ایجاد مزرعه یا واحد کشاورزی به عنوان مقصد گردشگری و با اهداف آموزشی و تفریحی است. امروزه گردشگری کشاورزی به عنوان محرکی برای اقتصاد ناموزون بخش کشاورزی درمناطق روستایی و گرایشی به ریشه های احساسی و نوستالژیک شهروندان دنیای مدرن است که به سبب عواملی چون بازدید یا مشارکت درفعالیت های مزرعه، خرید مستقیم محصولات کشاورزی، گذراندن یک شب در مزرعه، کنجکاوی و آموختن در مورد مزرعه و محصولات کشاورزی توانسته است جامعه هدف گسترده ای ایجاد کند. هدف از گردشگری کشاورزی ایجاد منبع درآمدی برای کشاورز و مقصدی برای گردشگری، آموزش و تفریح توام با وقت گذرانی مفید برای بازدیدکنندگان است.
نوسانات اقتصادی چند دهه اخیر و گرایش به سمت حفظ زمین و منابع طبیعی و تاثیر آن بر درآمد حاصل از کشاورزی منجر به فشار بیش از حد بر کشاورزان و در نتیجه تغییر جهت آنها به سمت استفاده از فرصت های اقتصادی جایگزین شده است. کشاورزان به منظور ایجاد کارآفرینی، افزایش فروش مستقیم محصولات کشاورزی در مزرعه و گسترش درآمد ناشی از فعالیت های تفریحی و گردشگری به اگریتوریسم یا گردشگری کشاورزی روی آورده اند.امروزه گردشگری کشاورزی در گستره وسیعی از اروپا، استرالیا، نیوزلند،آسیا، آفریقای جنوبی و ایالات متحده در حال افزایش است و به عنوان عامل و اندازه توسعه جهانگردی درکشورهایی مانند مالزی محسوب می شود. براساس داده های سازمان ملی آمار کشاورزی آمریکا در سال 2007 ، درآمد حاصل از گردشگری کشاورزی در 23350 مزرعه بیش از 566 میلیون دلار محاسبه شده است. این عدد نسبت به سال 2002، 180 درصد افزایش داشته است. براساس انجمن گردشگری ایالات متحده امریکا ، سفر و توریسم یک صنعت 759 میلیارد دلاری در امریکا است که باعث ایجاد بیش از 4 / 7 میلیون شغل شده است. صنعت گردشگری ایالات متحده پنجمین استخدام کننده در بین 10 صنعت بزرگ در 49 ایالت امریکا است. سفر و گردشگری باعث ایجاد 118 میلیارد دلار درآمدزایی ازطریق پرداخت مالیات بخصوص از صنعت رستوران گردی برای دولت محلی، ایالات و دولت فدرال می شود. طبق گزارش اداره کل کمیسیون کشاورزی اروپا ، اتحادیه اروپا بین سال های 2007 تا 2012 ، 857 میلیون یورو برای توسعه اگریتوریسم و مناطق روستایی هزینه کرده است. 20 درصد از مزارع کشور انگلستان ارائه دهنده خدمات گردشگری کشاورزی و 10 درصد مجهز به خدمات اقامتی هستند. 63 درصد از کشاورزان انگلستان به درآمد گردشگری وابسته اند. 897 20 مزرعه در ایتالیا در سال 2013 به تجارت اگریتوریسم اشتغال داشته اند که این تعداد با افزایش 423 مزرعه نسبت به سال 2012 ، بیش از 2 درصد رشد داشته است. کمتر از 2 درصد از مزارع لهستان در سال 1966 به تجارت اگریتوریسم اشتغال داشته اند که این نسبت در سال 2009 به 13 درصد رسیده است.
کشورهای مالزی، فیلیپین، اندونزی، چین و ترکیه از مقاصد اصلی گردشگری کشاورزی و روستایی در آسیامحسوب می شوند و توانسته اند در این کسب و کار پیشرفت های چشمگیری داشته باشد. در مالزی تورهایی برای بازدید از مراحل کاشت تا برداشت چای و گردشگری در روستاها به گردشگران ارائه می شود. موسسه تحقیقات کشاورزی مالزی، تورها و بسته های اگریتوریسم را در زمان کاشت چای در ارتفاعات کامرون نام منطقه ای در کشور مالزی(باغ های میوه در لنکاوی) عرضه می کند. در ترکیه نیز این کسب و کار در قالب بازدید از باغ های زیتون، تولید محصولات کشاورزی و فرآورده های لبنی ارگانیک ارائه می شود.
گردشگری کشاورزی می تواند روشی مفید در گسترش و ایجاد تنوع در مزرعه یا دامداری باشد ولی این امردر تمام مواقع بازخورد یکسانی ندارد. در کنار نمونه های موفق از گردشگری کشاورزی چالش ها وشکست هایی نیز وجود دارد. از جمله اینکه بسیاری از کشاورزان این روش جدید کسب و کار را سودآور نمی دانند. یکی از مهمترین چالش ها، مسائل مختلف مربوط به بازدیدکنندگان است که از جمله می توان به بیمه حوادث اشاره کرد. گذشته از این، مشکلات مربوط به مالیات ملک، بیمه های گران، هزینه های مشمول ومحدودیت های فصلی و اقلیمی از جمله مهمترین چالش های پیش روی گردانندگان این کسب و کار است.اخیرا مشکلات مربوط به بازاریابی نیز به عنوان بزرگترین معضل این تجارت اشاره شده است.
در ایران تاکنون از گردشگری کشاورزی به عنوان یک وسیله جهت رفع مشکلات روستاییان یا حفاظت از محیط زیست استفاده نشده و تنها تعداد معدودی از روستاها مانند ماسوله، ابیانه، کندوان و ... در طول سالهای اخیر مقصد گردشگران بودهاست.
امروزه به علت خشکسالی و کمآبی، کشاورزی در ایران و سکونت در روستاها با بحران مواجه است. اما گردشگری کشاورزی میتواند عامل ایجاد تغییر در نحوه درآمدزایی کشاورزان و امیدی برای ادامه زندگی شان در روستاها باشد.
حال آنکه کشور ایران با پتانسیلهای کشاورزی فراوان در محصولاتی مانند زرشک، انار و بخصوص پسته، گل محمدی و زعفران و قابلیت انواع گردشگری مانند گردشگری طبیعت، نجوم و بیابان گردی می تواند تبلور فضایی خاص را در زمینه گردشگری کشاورزی رقم بزند. به نظر می رسد اولین نیاز ایجاد بنگاه های گردشگری کشاورزی در کشور، تدوین طرحی جامع برای هر شهرستان و تهیه شناسنامه اگریتوریسمی برای محصول کشاورزی است تا در راستای آن بتوان با اقداماتی نظیر تهیه نقشه گردشگری کشاورزی، انتخاب جامعه هدف، تشکیل کمپین ها و تعاونی ها، ایجاد غرفه ها و بازارهای رسمی و حرفه ای، ایجاد چرخه گردشگری کشاورزی و برگزاری فستیوال های مردمی به موفقیت و شناسانده شدن مزارع و شهرستان ها بعنوان قطب های گردشگری کشاورزی منطقه ای و در برنامه ریزی بلندمدت بین المللی دست یافت.
گردشگری در نواحی روستایی می تواند در تلفیق با دیگر کارکردهای روستا به تنوع و پایداری اقتصادروستایی به وسیله ایجاد اشتغال، افزایش درآمدهای خانوار و اجتماع روستایی کمک شایانی نماید و پهنه گسترده ای از تجارب و ایجاد فرصت هایی برای جذابیت و کشش صنایع کوچک فراهم آورد. از آنجائی که نواحی روستایی بسیاری در کشور وجود دارند که دچار رکود اقتصادی بوده و آمار مهاجرت بالایی به شهرهادارند و علاوه بر آن از قابلیت گردشگر پذیری خوبی برخوردارند، تلفیق کارکرد کشاورزی و گردشگری وتنوع بخشی به اقتصاد روستایی و کشاورزی در این مناطق ضروری به نظر می رسد.
گردشگری کشاورزی از جنبه های مختلف می تواند نقش مهمی در ارائه فرهنگ و همچنین رونق گردشگری در ایران داشته باشد. در مورد توجه به نقش گردشگری کشاورزی در ایران چند مثال ذکر می گردد:
جشن برداشت محصولاتی از جمله گیلاس (استان اردبیل)،انار( استان اصفهان)،پنبه( استان گلستان)، زعفران(استان خراسان جنوبی)، پسته وخربزه(استان سمنان)،خرما(استان کرمان)، توت فرنگی( استان کردستان)، فندق،انگور وزیتون(استان قزوین) و جشن خرمن(استان گیلان) برگزارمی شودکه علاوه برارزشمند بودن به عنوان میراث، قابلیت جذب گردشگر کشاورزی را نیز دارند.
چهار فصل بودن ایران و مستعد بودن کلیه مناطق برای تولید محصولات کشاورزی عامل موثری است که می تواند گردشگری کشاورزی ایران را توسعه دهد، به ویژه آنکه اقتصاد استان هایی چون گیلان، مازندران ،گلستان و.... برپایه منابع به دست آمده از گردشگری و کشاورزی است.
بی تردید سرمایه گذاری بخش بیمه ای در بخش صنعت کشاورزی و گردشگری، برگزاری تورهای کشاورزی وروستایی می تواند به معرفی بخش عظیمی از توان گردشگری کشاورزی و روستایی کشور کمک کند. نمونه قابل تامل برگزاری جشن گل و گلاب کاشان است که طی سالهای گذشته گردشگری کاشان را با تحولاتی روبرو ساخته است. اگر برگزاری جشنواره گل و گلاب کاشان می تواند منشاء تحولات گردشگری در این شهرستان شود، پس باید پذیرفت که توسعه گردشگری کشاورزی در مقیاس بزرگتر آن یعنی "ایران" می تواند هم برای گردشگری و هم برای کشاورزی کشور دست آوردهای مثبت و ارزشمندی به همراه داشته باشد.
جایگاه مبهم پژوهشهای پشتیبان و متولی توسعه روستایی در ایران
به قلم، محبوبه بابایی محمدی، دکتری جامعه شناسی روستایی
توسعه روستایی از مهمترین ارکان توسعه ملی محسوب میشود. با توجه به اینکه، یکی از دلایل حاشیه نشینی و اسکان غیر رسمی شهرها ناشی از برنامهریزی نامناسب روستایی میباشد، پس توسعه روستایی بر توسعه شهری اولویت دارد.
در ایران پیامدهای اصلاحات ارضی و دیگر برنامه های روستایی همچنان در حاشیه شهرهای بزرگ خودنمایی میکنند. جمعیت گرسنه و بیکار جامعه روستایی ضمن ناامید شدن از شرایط روستا برای برطرف کردن نیازهای خود، شهرها را به عنوان مقصد بعدی برای امرار معاش بر میگزینند و حاشیهها، اسکان غیر رسمی و مشاغل کاذب را در اطراف شهرها ایجاد میکنند. متاسفانه، هر روزه بر تعداد مهاجران روستا به شهر در ایران افزوده میشود. آخرین سرشماری مرکز آمار حاکی از این است که فقط 9/29 درصد از جمعیت کل ایران در روستاها زندگی میکنند. این میزان طی سرشماری سال 1355، حدود 53 درصد از کل جمعیت بوده است. این آمار بدین معنا نیست که طی این دوره زمانی در جامعه روستایی ایران اقداماتی در جهت ارتقاء کیفیت زندگی با تاکید بر بهبود وضعیت حمل و نقل، آموزش، بهداشت، اشتغال و... صورت نگرفته است، که بخش عمدهای از جمعیت ساکن در روستاها اقدام به مهاجرت به شهر کرده اند، بلکه طی این دوره، هر روز بر تعداد سازمانها، بنیادها، صندوقها، کمیتهها، سمن و ... که به خدمات رسانی به روستاها اقدام میکنند، بیشتر شده است.
اما مشکل کجاست؟ چرا هر روز از تعداد ساکنان روستایی کاسته میشود؟ چرا تعداد تولید کنندگان محصولات کشاورزی و دامی که امنیت غذایی کشور را تأمین میکنند، کاسته میشود؟، چرا تغییری ملموسی در زندگی طبقه فقیر جامعه روستایی اتفاق نمیافتد؟. بنظر میرسد که طی دورههای مختلف تحت راهبردها و رویکردهای جهانی و با تاکید بر شاخصهای بین المللی برنامهریزی هایی در حوزه روستایی انجام شده است، که از راهبردهای رادیکال به تکنوکراتیک و در دهه های اخیر اصلاح گرایانه میل داشتهاند. با توجه به اینکه برنامهها بر مبنای ساختاری که اساساً ربط موثقی به زمینه و فیلد آن ندارد، تدوین شدهاند، بر این مبنا، نتوانستهاند کارایی لازم را داشته باشند.
برنامهریزیها زمانی میتوانند به برونداد در خوری دست یابند که مجریان و مدیران کارکنان اجرایی بتوانند پیوندی بین برنامه ابلاغ شده و وضعیت موجود برقرار کنند. غریبانگی برنامه ها با شرایط روستاها در ایران، به سبب عاریه گرفتن کالبد برنامه که ناشی از نبود اطلاعات جامع و پژوهشهای بومی و محلی از وضعیت روستاها است، باعث شده است، نتوان به نتایج قابل قبولی دست یافت.
به نظر میرسد، ماده 27 قانون ابلاغی برنامه ششم توسعه که دولت را مکلف کرده است در راستای برنامه ریزی منطقهای و تقویت اقتصاد روستایی و توسعه اقتصاد صادرات محور در طول اجرای قانون برنامه هر سال، در پنج هزار روستا با توجه به استعدادها و ظرفیت های بومی و محیطی و قابلیت محلی اقتصادی آن منطقه، با مشارکت نیروهای محلی و با بهره گیری از تسهیلات بانکی، حمایت های دولتی و سرمایه گذاری بخش خصوصی، برنامه توسعه اقتصادی و اشتغال زایی آن روستاها
را به وسیله سازمان استان تهیه کند، لازمه فراهم آوردن اطلاعات ذیقیمتی از روستاهای جامعه هدف کسب کنند، با استمداد از اطلاعات محلی و بومی کسب شده، امکان تدوین ساختار و کالبدی جامعی به منظور برنامهریزی های منطبق برای آتی را فراهم میآورد. از سویی پژوهش های موثق تحت این ماده از آن جهت اهمیت دارند که پتانسیلهای بومی را معرفی میکنند و بار سنگین تولید را از دوش بخش کشاورزی و دامداری به دیگر بخشهای مشخص در روستاها منتقل میکنند.
هر چند هنوز در زمینه فرآیند اجرای برنامه های تدوین شده، ابلاغی ماده 27 قانون ششم ابهام وجود دارد. بنظر میرسد در صورت وجود یک مرکز جامع بالاسری روستایی که نه صرفا وظیفه نظارت، بلکه وظیفه اجرا را نیز برعهده داشته باشد، امکان موفقیت گام های برداشته شده طی برنامه ششم مطمئن تر می شود.
از سویی احساس وظیفه و نگرانی ارگان های مختلف نسبت به وضعیت روستاها باعث ورود خیل عظیمی از کارگزاران به روستاها شده است، که طبق گزارش ها، تداخلات بی حد و حصری در وظایف آنها وجود دارد. پژوهشگران روستایی ورود خیل عظیم موسسات و نهادها را نه تنها عنصر مثبت در توسعه روستایی، بلکه به عنوان عنصر منفی و مانع توسعه روستایی ارزیابی کردهاند. دستگاههای مختلف، گاهاً وظایف یکسانی را تحت پوشش قرار داده و دیگر بخشها که نیاز به توجه دارد را رها کردهاند. نبود یه مرکز مشخص و بالاسری همه دستگاهها در حوزه روستایی که تعیین کننده وظایف و مسئولیت های هر یک از نهادهایی امور روستایی و همچنین نبود مراکز ارزیابی کننده فعالیت های انجام شده توسط هر یک از نهادها به صورت جامع از دیگر ناکارامدهایی اجرای موفق برنامه ریزی در حوزه روستایی میباشد. ایجاد مرکزی که مشخص کننده وظایف هر یک از دستگاهها حوزه روستایی باشد و همچنین به عنوان ارزیاب دستگاهای مختلف در حوزه روستایی میتواند از موازی کاری و اتلاف منابع مادی بکاهد و روند توسعه روستایی را تسریع کند.
رویهم رفته، کندوکاو در چالشهای توسعه روستایی حکایت از فقدان متولی توانمند توسعه روستایی و مدیریت پراکنده امور روستایی از یکسو و نبود اطلاعات منسجم و عمیقی که حاکی از عدم پژوهشهای عمیق و جامع در سطح روستاهای ایران است. با مرتفع کردن این مسائل امید به بهبود کیفیت زندگی در روستاها وجود خواهد داشت.
زیست پذیری کانون های اسکان عشایر
به قلم، سید امیر توفیقیان اصل،دانش آموخته دکتری برنامه ریزی روستایی دانشگاه خوارزمی
زندگی عشایری از دیرینهترین شیوههای زندگی اجتماعی است که از نخستین دوران شکلگیری اجتماع انسان آغازشده و با پشت سر گذاشتن سلسله فراز و فرودهای تاریخی تا به امروز ادامه یافته است (Akbari, 2004:1). در فرآیند تطور و تحولات اجتماعی- اقتصادی جوامع بشری، شیوهء کوچ و استقرار و سایر جنبههای زندگی عشایری در معرض تغییر قرار گرفته و از طرف دیگر شرایط زندگی آنها کمتر زمینهء امکان استفاده از دستاوردهای تمدن بشری را برای آنها فراهم آورده است (Mizban, 2001: 95). به طور کلی، ضرورتهای زیستن در جامعه نوین با شیوه معیشت مبتنی بر کوچ و دامداری سنتی در تقابل، تعارض و ناسازگاری است. از یک سو، تخریب شدید مراتع و عدم تعادل روزافزون میان دام و مرتع که به پیشروی بیابان و نابودی مراتع و جنگلهای کشور میانجامد و از سوی دیگر، ضرورت دسترسی آسانتر به حداقلهای معیشتی و خدماتی در زمینهء بهداشت، تغذیه، آموزش و پرورش، مسکن، پوشاک، وسایل رفاهی و نیز ضرورت خروج از انزوای محلی به کمک وسایل ارتباط جمعی، و ضرورت کاستن از مشقات و سختیهای زندگی شبانی و مشکلات ناشی از کوچروی، اجرای طرح اسکان عشایر را ایجاب کرده است.
اسکان عشایر هرچند به صورت ظاهری با ترک کوچروی و یکجانشینی در مساکن ثابت شناخته میشود، در بطن خویش ناظر بر تغییرات اساسی در مبانی فرهنگی، اجتماعی- اقتصادی و زیستی زندگی عشایر است که این فرآیند ممکن است به صورت درونزا و خودجوش تحت تأثیر نوگرایی جامعه کوچرو و یا به صورت برونزا بر اثر مدرنیسم دستوری و برنامههای تشویقی دولت و یا تأثیر همزمان هر دو عامل روی دهد (Tavakoli, 2004: 14). در دهههای اخیر و به موازات پارادایمهای توسعه و توسعه پایدار جامعه عشایری، جای خالی ایدهء ارتقای کیفیت زندگی که خود موجبات زیستپذیر بودن جامعه عشایری را فراهم میآورد را در ادبیات برنامهریزی عشایری کشور ما میتوان احساس کرد. این معنا اگر چه ناظر به برداشتها و تفسیرهای گوناگون است اما در مجموع بر پایداری معیشت و استمرار توسعه همه جانبه برای کانونهای اسکان طی زمان و بر همه جانبهگری ابعاد پیچیده اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و محیطی فرایند توسعه در سطح یک کانون عشایری تاکید دارد. در این میان، یکی از مباحثی که درباره پایداری جامعه عشایری باید مورد توجه قرار گیرد، زیستپذیری است.
به منظور بهبود زیستپذیری و دیگر جنبههای مربوط به کیفیت زندگی در این جوامع نیاز به برنامههایی دارند که در زمینه و فرهنگ خاص خود تعریف شده و توانایی اجرا و انعطافپذیری را داشته باشند. جامعه عشایری دارای چالشهایی مانند تحولات مدرنیته، نظام برنامهریزی متمرکز، دگرگونی ساختار جامعه عشایری، ملی شدن مراتع و موارد عرفی مراتع، تغییر و تحولات جمعیتی، اجتماعی، اقتصادی و چالشهای زیستپذیری و پایداری هستند. بعضی از مکانهای عشایری از لحاظ ماهیت، روستایی هستند و مانند این جوامع، با همان مشکلات دست و پنجه نرم میکنند. از این روی، پرسش مهمی که در این زمینه برای پژوهش حاضر مطرح بوده است چنین است که عوامل و نیروهای مؤثر در روند زیست پذیری کانون های اسکان عشایر چیست؟
واکاوی علّی عوامل مؤثر بر زیستپذیری کانونهای اسکان عشایری
بررسی شرایط علّی مربوط به تغییر شیوه معیشتی زیستی عشایر اسکانیافته نشان میدهد که مجموعه نیروها با شرایط علّی را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد:
- دسته اوّل، نیروهای درونی تغییر که از درون جامعه و در واکنش به عوامل خارجی به وجود میآیند؛
- دسته دوّم، نیروهای بیرونی تغییر که این نیروها از بیرون جامعه، جامعه را تحت تأثیر قرار میدهند؛
- دسته سوّم، نیروهای ترکیبی تغییر، نیروهایی که از تعامل دو نیروی درونی و بیرونی به وجود میآیند.
مجموعه نیروهای درونی تغییر عبارت اند از: «ضعف دانش و تکنولوژی نوین عشایر در ارتباط با دامداری»، «افزایش جمعیت، مهاجرت به شهر و کمبود نیروی کار»، و «نقش محسوس و یا حذف شده جایگاه زنان در جامعه عشایری» (بر اثر اسکان، میزان کار زنان عشایر نسبت به قبل خیلی کمتر شده و این تغییر، بر درآمد خانوارها تاثیر منفی گذاشته است. در شکل (1)، عوامل و نیروهای درونی تغییر دهنده زندگی عشایری به طور خلاصه ذکر شده اند.
عوامل درونی تغییردهنده زندگی عشایری زیستپذیری کانونهای اسکان عشایری ضعف دانش و تکنولوژی نوین عشایر مهاجرت به شهر کمبود نیروی کار نقش و جایگاه زنان عشایری عدم تحول در شیوه تولید اقتصاد جامعه عشایری
شکل 1. مدل عوامل درونی تغییر دهنده زندگی عشایری (یافتههای پژوهش، 1399).
مجموعه نیروهای بیرونی تغییر جوامع عشایری عبارتاند از: «اصلاحات ارضی» (تا پيش از اصلاحات ارضي، خوانين و سران ايلات، بيشتر مراتع و اراضي كشاورزي متعلق به کوچنشینان را در اختيار داشتند و بدین ترتیب، باعث انسجام نظام ايلي و مانع ازهمپاشیدگی آن شدند؛ اما اصلاحات ارضي به مالكيت آنان خاتمه داد و درنتیجه، سازمان ايلات ازهم پاشیده شد)، «افزایش سطح سواد و آگاهی» (افزایش میزان باسوادی بین عشایر ازیکطرف بیانگر گسترش و عرضه امکانات و خدمات آموزشی در اقصا نقاط استقرارگاههای عشایری بوده و از طرف دیگر نشانگر انگیزه، احساس نیاز و تمایل جمعیت عشایر نسبت به ثمرات آموزشو پرورش و باسوادی است)، «عدم مدیریت بهینه از آب و مرتع » به عبارتی محدود بودن حمایت و پشتیبانی دولت ازنظر قانونی، حقوقی و مالی (با فروپاشی سازمان ایلی در دهههای اخیر و جایگزین شدن سازمانهای دولتی و دخالت دولت در زمینهء مالکیت و بهرهبرداری و اداره منابع طبیعی، نوعی تقابل بین مالک جدید و بهرهبردار منابع طبیعی بهخصوص مراتع ایجادشده، ملی شدن منابع طبیعی و انتقال حقوق مالکیت و مسئولیت انتظام بهرهبرداری از مرتع به دستگاه دولتی از یکسو و به هم ریختن روابط سنتی و تاریخی بهرهبرداری از سوی دیگر؛ بهرهبرداری از مراتع را دچار نوعی سردرگمی و بیاعتمادی کرده است)، «ورود خدمات و امکانات به روستا که قبل از اسکان وجود نداشته»، «نفوذ تکنولوژی در بین عشایر»، «آسیبپذیری عشایر در برابر مخاطرات طبیعی و انسانی» (جامعهی عشایری که تولید، درآمد و اشتغالشان به طبیعت وابسته است، معمولاً بیشتر در معرض خسارات خشکسالی قرار میگیرند. با توجه به پیامدهای خشکسالی این مسئله بهنوبهی خود ساختار اجتماعی عشایر منطقه را تحت تأثیر قرار میدهد)، «از بین رفتن مدیریت سنّتی عشایری»، «تغییر ساختار سیاسی (در قالب از شکل افتادگی و فروپاشی نظام ایلی)»، «تغییر نوع مسکن عشایری» و «بهداشت و درمان». در شکل (2)، عوامل و نیروهای بیرونی تغییر دهنده زندگی عشایری به طور خلاصه ذکر شده است.
عوامل بیرونی تغییردهنده زندگی عشایری امکانات و خدمات تغییر ساختار سیاسی از بین رفتن مدیریت سنتی افزایش سطح سواد و آگاهی تغییر نوع مسکن نفوذ تکنولوژی
![]() |
زیستپذیری کانونهای اسکان عشایری
|
| |||
| |||
شکل 2. مدل عوامل بیرونی تغییر دهنده زندگی عشایری (یافتههای پژوهش، 1399).
مجموعه نیروهای ترکیبی تغییر نیز عبارتاند از: «کاهش ارزشهای زندگی عشایری» (فقدان مؤلفههای دقيق اجتماعي در تعلق طایفهای، سبب میشود كه شبکههای همياري قدرتمند و واقعي، وارد بافت اجتماعي نشود، بلكه شبكه، بهتدریج در شهر روبهزوال رود. همچنین، ساکنین کانونهای عشایری در نتیجهء وابستگی و پیوستگی با محیطهای شهری و روستایی، فرهنگ سنتی خود را ازدستداده و فرهنگهای خودساخته شهری را جایگزین آن کردهاند (مانند آنچه در کانون اسکان حسینآباد مشاهده میشود). بهطوریکه کانونهایی که فاصله بیشتری با مراکز شهری و روستایی دارند، کمتر تحت تأثیر بوده و به میزان بیشتری به فرهنگهای اصیل و سنتی خود پایبندند (کانون دلی بَجَک))، «رواج فرهنگ مصرفگرایی» (بهطوریکه نفوذ ساختاري قواعد اقتصاد شهري در اقتصاد عشايري نوعي چندگانگي ساختاري در جامعه عشايرياسکان را پديد آورده است که اين روند علاوه بر تهديد خودكفايي به تعارضات توزيعي و ارزشي نيز دامن زده است) و «دگرگونی در سبک زندگی عشایری».
نتیجهگیری
تدوین و اجرای طرحهای سنجیده شده برای اسکان عشایر، با هدف توسعۀ این جوامع و در هماهنگی با تحولات کلان جامعه، چندین دهه سابقه دارد. این راهبرد با هدف اولیۀ خدماترسانی بهتر به مناطق عشایری، به طور معمول فرایندی است برای ایجاد تغییرات آگاهانه، برنامهریزی و هدایت شده، در وضعیت معیشتی و زیستی این جوامع. ایدۀ اسکان از آغاز هم به لحاظ نظری و هم از نظر عملیاتی و اجرایی موافقان و مخالفان زیادی در بین کارشناسان داشته است. با این حال، گستره و ژرفای تحولات عصر کنونی به گونهای است که در صورت خواست و تمایل از سوی جوامع هدفِ عشایری و سنجیدگی و برنامهریزی از مسئولان و متولیان امر، انتظار پیامدها و تأثیراتِ مثبت از فرآیند اسکان، انتظار زیادی نیست و اساساً بجز تاثیرات مثبت و زیستپذیر کردن زیستبومهای عشایری، انتظار دیگری نباید داشت. استقبال جوامع هدف، شرطی اساسی در اجرای موفقیتآمیز اینگونه طرحهاست و برخی ویژگیهای خاص این جوامع مانند وابستگی به طبیعت و استاندارد نامطلوب زندگی آنان، وضعیت اقتصادی نابسامان، سطح پایین فناوری و برخورداریهای خدماتی، ورود عناصری از مدرنیته و جامعه مدرن به درون جامعه عشایری و متعاقب آن از شکلافتادگی و فروپاشی تدریجیِ ساختارها و کارکردهای نظام ایلی، فقیر و تخریب شدن مراتع به عنوان بسترهای نگهدارنده و قوامبخش شیوهء کوچزیستی و گسترش آسیبپذیریهای معیشتی و کالبدی و موارد دیگری از این دست نیز ضرورت هدایت و ایجاد تغییر و تحول مثبت در جامعه عشایری را یادآور میشود. اما، چنانکه نتایج مطالعۀ حاضر نیز نشان داد، استقبال و تمایل نخستین برای سکونت ثابت، عمدتاً کنشی ناشی از استیصال و کیفیت پایین زندگی عشایر بوده است. بنابراین، در کنار تقویت بنیانهای معیشتی کانونهای اسکان، باید پیامدهای کالبدیِ رضایتبخشی مانند بهبود وضع مسکن و بهرهمندیهای خدماتی آن را نیز تقویت نمود. با این حال، مهمترین پیامد اسکان، تغییر در الگوهای معیشتی است که ناگزیر با تغییرات و تخریبهایی در منابع و محیط هم همراه بوده است. در هر چهار کانون مطالعه شده، مولفههای اشتغال و درآمد (در بعُد اقتصادی) بیشترین اثر مستقیم و غیرمستقیم (رابطهء علّی) را بر زیستپذیری کانونها داشته است، به طوری که میتوان گفت هرچه این کانونها از بنیانهای اقتصادی پایدارتری برخوردار باشند، احتمال زندگی و محیط زیستپذیرتر در بین آنها بیشتر است. با توجه به نتایج بدست آمده از این پژوهش، و در راستای بهبود سطح زیستپذیری کانونهای اسکان عشایری پیشنهادهای زیر مطرح میشود:
- با توجه به سنتی بودن شیوههای آبیاری در کانونها و فعالیت زیاد باغداری، برنامهریزی برای توسعه سیستمهای تحت فشار ازجمله قطرهای از اهمیت بالایی برخوردار است. جلب مشارکت مردمی برای تهیه و اجرای طرحهای حفاظت از آب و خاک به ویژه آنهایی که میتوانند با تولید و درآمد برای مردم همراه باشند، ضروری خواهد بود.
- وجود مشاغل سادهای مانند كارگري، زمینهء مهاجرت عشایر بیسواد را نيز فراهم آورده بهطوریکه مهاجرت جوانان در پي يافتن شغل، عشایر را با مشكل كاهش نيروي انساني روبهرو ساخته است، بهعنوان نمونه، بسياري از خانوارها به دليل كمبود چوپان دست از کوچزیستی کشیدهاند. بنابراین، تغییر و تحول در شیوهء تولید عشایر ضروری است بهطوریکه، این تغییر شیوهء تولید بر محور دامداری در محیط بسته صورت گیرد. بدین ترتیب، ضمن حفظ تولید و نگهداشت جمعیت در عرصههای منابع طبیعی، میتوان از کاهش توان طبیعی عرصهها و تخریب اکوسیستمها جلوگیری کرد.
- بین تضعیف نقش تولیدی زنان عشایر اسکانیافته و درآمد خانوارها رابطه معناداری وجود دارد. بدین معنی که ارزش تولیدی ناشی از مجموع فعالیتهای زنان عشایر اسکانیافته (در فرآوری تولیدات دامی و تولید صنایع دستی) به طور قابل ملاحظهای کاهش یافته است. بنابراین، آموزش، مهارتآموزی و توانافزایی زنان عشایر برای فراگیری و راهاندازی کسب و کارهای متناسب با جامعه باید مورد توجه برنامهریزان و مسئولان استانی و محلی قرار گیرد.
یادداشت ویژه
چرایی عدم تمایل سازمان های متولی حوزه روستایی به بررسی ارزیابی عملکرد و شنیدن صدای منتقدان
مگر تمام هدف سازمان ها، دستیابی به رضایت حداکثری ذینفعان(جامعه روستایی) نیست؟ چرا آمار و اطلاعات عملکرد سازمانی، در اختیار همه قرار نمی گیرد
چرا سازمان ها از دانشجو و جامعه دانشگاهی دلخوشی ندارد، چرا در کشورهای موفق اکثر پروژه ها توسط بخش علمی انجام می شود اما در ایران نه
همواره به دانشگاهیان برچسب آکادمیک و عدم تجربه کاری زده می شود، سوال اینجاست خود مدیران از کجا شروع کرده اند؟
آیا مدیریت تجربه گرا( مدیران فعلی) موفق بوده اند؟ آیا حاضرند نقد شوند؟
پایگاه توسعه روستایی بارها در خواست برگزاری نشست ارزیابی عملکرد را به سازمان ها داده است اما پاسخی نداده اند براستی چرا......
طرح پیشرفت و آبادانی منطفه ایی
بر اساس رهنمود های مقام معظم رهبری در 14 منطقه کم برخوردار کشور اجرا می شود. این طرح با اهدافی چون رفع محرومیت و توانمندسازی اقتصادی و فرهنگی ، توانمندسازی اجتماعی مردم و تکیه بر قابلیتها و توانمندیهای بومی و طبیعی مناطق بر اساس پژوهش های میدانی و الگوی انجام شده در قلعه گنج توسط بنیاد علویدر حال اجرا است.
طرح پیشرفت و آبادانی مناطق کم برخوردار بنیاد مستضعفان با استفاده از مشاوره اساتیدِ دانشگاهی و مدیران جوان و انقلابی به دنبال ایجاد مدلی برای افزایش درآمد جامعه روستایی، حمایت از کارآفرینان جهت توسعه اقتصاد محلی و کاهش فشار بر منابع طبیعی و الگو سازی برای پیشرفت همه جانبه و آبادانی کشور با تکیه بر مردم طراحی و اجرا می شود.
توانمندسازی جوامع محلی از طریق ایجاد بستری مناسب برای مشارکت جمعی در قالب گروههای اعتبار و پسانداز، افزایش دسترسی روستاییان کمدرآمد به تسهیلات اعتباری، ارتقاء مهارتهای فردی و اجتماعی روستاییان از طریق هدایت پساندازهای غیرمولد خانوارهای روستایی به سرمایههای مولد کارآمد، افزایش درآمد خانوارهای کمدرآمد از طریق پرداخت وامهای کوچک برای فعالیتهای درآمدزا، برنامهریزی جهت اجرای پروژههایی که مبتنی بر ظرفیت، امکانات و شرایط منطقه باشد و همچنین توسعه اشتغال و تثبیت مشاغل دارای بحران مالی انجام میشود.
تسهیل گری در توسعه محلی
فرآیند توسعه توان افزایی جامعه محلی با رویکرد توسعه پایدار (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و محیط زیستی) را که شامل جمع آوری اطلاعات، برنامه ریزی، اجرا، پایش و ارزیابی می باشد را طراحی و تسهیل می کند که این در این فرایند جنبه های انسانی، رویکرد عادلانه و مشارکت جویانه جامعه محلی مورد توجه قرار می گیرد.
تسهیل گر در جامعه محلی از طریق تسهیل تشکیل گروه ها/ نهادها و بسیج اجتماعی به افزایش سرمایه اجتماعی و تحرک بخشی اجتماعی کمک می نماید. او سهم قابل توجهی در شکل گیری تفکر گروهی، همبستگی، اعتماد اجتماعی و ایجاد تلاش جمعی برای بهبود وضعیت جامعه، کاهش فقر و افزایش رفاه دارد. جمع آوری، ثبت و مستندسازی مشارکتی دانش بومی جامعه محلی نیز فرآیند دیگری است که تسهیل گر این حوزه در فعالیت هایش اعمال می نماید. او کمک می کند تا ارتباط مؤثر و مثبتی میان دست اندرکاران و ذی نفعان مختلف جوامع محلی برقرار شود.
در فرآیند توان افزایی و توسعه پایدار جامعه محلی، تسهیلگر به جامعه محلی کمک می نماید تا برنامه ریزی مشارکتی برای حل مسایل خود را با تکیه بر داشته ها و منابع بومی خود انجام دهد، از این طریق جامعه محلی می تواند داشته های خود را شناخته، فهرست و طبقه بندی نماید و برنامه ریزی مناسب جهت به کارگیری آنها را به انجام برساند.
تسهیل گر از طریق توان افزایی جامعه و فراهم نمودن بستر مشارکت مردم در اداره جامعه، مسیر افزایش اعتماد به نفس و خوداتکایی آنان را نیز هموار می نماید و جامعه محلی نتایج کار فرآیند توان افزایی خود برای حل مشکلات را به صورت گروهی و مشارکتی نیازسنجی می نماید. به عبارت دیگر مداخله جامعه محلی در کل فرایند به صورت فعال و پویا در نظر گرفته می شود.
پراکنش جغرافیای چاه های غیر مجاز در کشور
بروز پدیده خشکسالی و کاهش سطح منابع آبی در چند سال اخیر باعث افزایش سیصد درصد حفر چاههای غیر مجاز شده است و این در حالی است که بر اساس داده های مرکز پایش خشکسالی بیشترین میزان احداث چاه غیر مجاز مربوط به آذربایجان غربی،مازندران،گلستان می باشد
نکته حائز اهمیت این است که متاسفانه حفر چاه غیر مجاز باعث خشک شدن دیگر چاه های مجاز شده است متاسفانه با وجود هشدارهای مسئولان، آنچنان شاهد برخوردار با این افراد نبوده ایم
متاسفانه پیامدهای حفر بی رویه چاه غیر مجاز باعث کاهش شدید منابع آبی، خشک شدن محصولات زراعی، افزایش طوفان های گرد و خاک در شمال کشور و پدیده فرو نشست شده است.
از سوی دیگر به دلیل عدم ایجاد اشتغال های مولد و مکمل در مناطق روستایی، بصرفه نبودن کشت برخی از محصولات، عدم وجود صنایع تبدیلی و تکمیلی در بخش کشاورزی، دیر نخواهد بود که بخش کشاورزی ک از ارکان توسعه روستایی است، به ورطه نابودی خواهد رفت.
حال سوال اساسی این است چرا معیشت کشاورزان روز به روز کمتر و سود دلالان بیشتر می شود؟ چرا طرح الگوی کشت نتوانسته موجب رضایت مندی کشاورزان را فراهم کند و در این بین چرا جهاد کشاورزی موفق نبوده است؟
گردشگری رویداد در نواحی روستایی
دوران کرونا و پیامدهای آن تمامی ابعاد اجتماعی و اقتصادی جوامع بشری را در بر گرفته است و به گواه آمار سازمان جهانی گردشگری، این بخش بیشترین زیان را در دهه های اخیر به خود دیده است بنابه اعلام سازمان بهداشت جهانی، بیماری کرونا هم زمانی دوران اوجش به پایان خواهد رسید و دوران پسا کرونا را هم خواهیم گذراند
مسئله اصلی لزوم تبیین سیاست های جذب گردشگری بالاخص در نواحی روستایی است، یکی از این سیاست ها، گردشگری رویداد است که حامیان زیادی در کشورهای مختلف دارد
در کشور ایران هم به دلیل برخورداری از فرهنگ غنی، آداب و رسوم فراوانی وجود دارد که یکی از آنها جشنواره های محلی در غالب جشن گلاب گیری،انار،برنج، انجیر و سایر رسومات دیگر است که می تواند ظرفیت های فراوانی برای جذب توریسم داشته باشد
پایگاه توسعه روستایی، ایده تقویم گردشگری رویداد در نقاط روستایی را مطرح کرده است که در صورت اجرای آن، شاهد تحول شگرف در امر گردشگری خواهیم بود
نقدی بر مدیریت روستایی در ایران
مدیریت روستایی در ایران همواره با چالش های فراوانی روبه رو بوده است، یکی از مهمترین چالش های برنامه ریزی در مدیریت روستایی، عدم تحقق برنامه های از پیش تعیین شده این برنامه هاست، زیرا
۱- عدم توجه به جایگاه خود روستاییان در برنامه ریزی، اجرا و ارزشیابی و نگاه قیم مابانه
۲- عدم تبیین جایگاه لازم برای دهیاران در تدوین برنامه های توسعه روستایی
۳- نبود تعاملات بین سازمانی و وجود تعارضات سازمانی
۴- عدم توجه به تجارب و الگوهای موفق داخلی و خارجی در حوزه توسعه روستایی
۵- بی توجهی به ظرفیت های علمی (دانشگاهیان) در تبیین صحیح برنامه ها
۶- وجود برخی مدیران(تاکید میشود برخی نه همه..)، موقتی و ناکارآمد صرفا جهت کسب تجربه و انتقال ب سمتی بالاتر
۷- عدم توجه به ظرفیت موجود در روستاها و نگاه تک بعدی و یکجانبه به روستاها
شما بگویید چرا روستاها، توسعه نیافته اند و رضایت مندی مردمی کم است
چرای عدم موفقیت طرح های توسعه روستایی
کشور ایران به دلیل برخورداری از تنوع اقلیمی و فرهنگی از قابلیت های بالقوه فراوانی برخوردار است و این قابلیت ها نیازمند تدوین برنامه های منطبق با نیازهای منطقه ای است و نمی توان از یک الگوی واحد جهت دست یابی به توسعه استفاده نمود. در یک نگاه تحلیلی می توان گفت باید در نظام برنامه ریزی رویکرد منطقه ای متناسب با شرایط اقلیمی و فرهنگی اجتماعی آن منطقه لحاظ شود و به دنبال پاسخگویی به سوالات زیر بود
1- ساختار جمعیتی مناطق روستایی چگونه است
2- قابلیت های موجود در حوزه های روستایی در چه وضعیتی قرار دارد
3- چه پیش نیازهای برای نظام برنامه ریزی در ان منطقه باید لحاظ شود
در وهله دوم باید یک آمایش عمل برای سازمان ها در نظر گرفته شود مقوله برنامه ریزی در روستاها با چالش های فراوانی مواجه است که از جمله انها می توان به موارد زیر اشاره کرد
1- نبود یک انسجام لازم برای تدوین سیاست ها و استراتژی های حوزه روستایی متناسب با قابلیت ها و تنکناها
2- عدم ساماندهی مناسب سازمان های متولی حوزه روستایی در بخش های مختلف
3- وجود تعارضات فراوان بین سازمانی و تداخل وظایف و وجود بورکراسی اداری
4- عدم اعتقاد به مشارکت واقعی مردم در حوزه تصمیم گیری و احرا
5- عدم وجود یک رابطه منطقی بین بخش دانشگاهی و سازمانی
6- عدم استمرار برنامه ها و سیاست های حوزه روستایی در کشور (بگونه ای که با تغییر رویکرد هر دولتی ساختارها تغییر می کند)
نقدی بر نظام بودجه ریزی در نواحی روستایی
با وجود اهمیت روزافزون مناطق روستایی بالاخص در حوزه های امنیت غذایی و حفظ تعادل جمعیتی، نظام بودجه بندی در مناطق روستایی دارای چالش های فراوانی است که از جمله آنها می توان به « عدم وجود یک سازمان مرجع جهت استیصای حق و حقوق روستائیان» اشاره کرد
روستاهای ایران با وجود سهم ۲۴ درصدی از جمعیت کل کشور که معادل ۲۱ میلیون نفر می باشد، اما هیچ سازمانی بطور خاص پیگیر بودجه این مجموعه نیست و عمده اعتبارات در حوزه های عمرانی خدماتی بصورت غیر شفاف لحاظ شده است.
اختصاصی پایگاه توسعه روستایی// گفتگو با جان هایون استاد مطالعات روستایی دانشگاه گلف
جان هایون ، استاد برجسته دانشگاه گلف کانادا در یک گفتگو کوتاه مجازی به بیان مشکلات مطالعات روستایی پرداخته که به آنها می پردازیم.
جوامع روستایی متکی به اقلیم و منطقه می باشد و هر منطقه ای چالش های خاص خود را دارد در کل باید گفت مطالعات روستایی در سه بعد محلی، ملی-منطقه ای و بین المللی جای می گیرد. مثلا روستاهی افریقای اغلب مشکل معیشت و درآمد پایدار با تامین نیازهای اساسی دارند در منطقه خاورمیانه عمدتا بحث منابع آبی و کوچکی روستاها و در مناطق اروپایی و امریکای شمالی بحث مدیریت توریسم و راهبردهای صنعتی سازی بومی روستاها مدنظر هست.
#جان_هایون
مدیریت روستا: در اغلب روستاها، مدیریت بر عهده گروهی منتخب از مردم است که فردی همچون شهردار به انتخاب مردم انتخاب می شود. نکته دیگر نظام ارزشیابی مدیر روستاست علاوه بر نظارت افراد منتخب، مردم هم می توانند با جمع آوری امضا، استیضاح مدیر روستا را بخواهند. نکته دیگر فرد منتخب باید دوره تخصصی مدیریت را گذارنده و تجربه لازم را کسب کرده باشد و در روستاهای مرکزی مدیر باید دارای تجربه، دانش و سابقه اجرایی در روستاهای کوچک را داشته باشد.
#توسعه_روستایی
اشتغال دانش آموختگان: در دوره آکادمیک سه شرط برای دریافت گواهی پایان دوره مدنظر قرار می گیرد
۱- دانشجو بعد از قبولی در ازمون و مصاحبه باید ظرف مدتی ایده عملیاتی خود را مشخص کند و از آن دفاع کند.
۲- بعد از پذیرش ایده دانشجو همچون کارآموز و مشاور در کنار مدیر یک روستا ایده خود را با حمایت موسسه عملیاتی و انجام می دهد
۳- بعد از اتمام دوره، دانشجو به دفاع از ایده پرداخته و ایده مذکور با همکاری منتخبان روستا و تیم دانشگاهی مورد بررسی قرار گرفته و در صورت تایید مدرک اعطا و ایده در بعضی مناطق عملیاتی و دانشجو مجری آن خواهد بود و همچنین می تواند به عنوان دستیار در مناطق روستایی یا عضو شرکت های علمی مشغول شود.
نظرات درباره ایران و روستاها
متاسفانه من شناخت دقیقی از روستاهای ایران ندارم اما بر مبنای موقعیت جغرافیای و تنوع اقلیمی کشورتان، می توان گفت فرصت های زیادی پیش رو روستا قرار دارد بیابانگردی، توریسم، کشاورزی و... و باید برای معیشت و اشتغال مولد فکری کرد و باید دانشگاهها بازوی اجرای روستاها و کشاورزی باشند و همه سازمانها زیر چتر سازمان واحد بوده و از خلاقیت دانشجو استفاده و خلاق بار آورد.
پایگاه توسعه روستایی، از پاسخگویی این استاد که نشان دهنده فروتنی ایشان هست تشکر می نماید. به امید روزی که علم و علم آوران پیشروان مدیریت روستا و کشاورزی باشند.
با تشکر از دکتر سبحانی فر دانشجوی مطالعات روستایی کانادا
گفتگو با دکتر Clare Hinrichs
دکتر Clare Hinrichs استاد جامعه شناسی روستایی و مدیر مرکز مطالعات کالج دانش کشاورزی و توسعه دانشگاه پنست امریکا از طریق فیس بوک پاسخگویی برخی از سوالات ما بودند
رویکرد های آموزشی کالج پنست در رابطه با توسعه و دانش روستایی چیست؟
مطالعات ما در حوزه مطالعات جامعه شناسی روستایی در سه سطح کارشناسی، ارشد و دکتری زیر مجموعه کالج دانش کشاورزی است این کالج در حوزه های اقتصاد، آموزش و ترویج کشاورزی و مطالعات روستایی فعالیت می کند و سابقه هشتاد ساله دارد.رویکرد اصلی ما عمدتا معطوف به تلفیق امنیت عذایی،روابط ساختاری روستاو توسعه پایدار با تکیه بر کشاورزی می باشد.
شرایط تحصیل در کالج پنست چگونه است؟
ما در سه مقطع و نه گرایش پذیرش داریم که برای پذیرش بین المللی ابتدا موفقی در تست زبان، ارائه دلایل انتخاب گرایش، رویکردهای تحصیل در رشته و انتخاب دو منطقه مختلف جهت مطالعات خود می باشد تا بتواند عملیاتی کند.و حد نصاب قبولی کسب 80 از 100 امتیاز و عدم کسب نمره منجر به کاهش اعتبار پذیرفته شده می شود.در ضمن قبولی در آزمون پایان دوره و سلامت دهان و دندان و تست جسمانی هم لحاظ خواهد شد.
پذیرش در کالج برای افراد خاص (کشورها همچون ایران و...) محدودیت دارد
خیر، کسب صلاحیت ها لازم از اقصی نقاط جهان پیش شرط ماست و هیچ سیاست تبعیض گونه ای وجود ندارد.قوانین کالج ها با سیاست های ایالتی و دولتی متفاوت است.
از دیدشما برای موفقیت دانشجویان چه توصیه دارید؟
مطالعه قوی، مهارت های اجرایی و عملیاتی علمی، داشتن تئوری و پشتکار است.سعی شود مشکل یابی منطقه ای شود و از تجارب موفق الگو برداری شود.
با تشکر از دکتر آزادی جهت هماهنگی و همکاری فراوان
دسترسی به کالج پنست
http://aese.psu.edu/